فروردین ماه بود، آخرین روز ماه رمضون بود و ما برای عید فطر راهی مشهد الرضا شدیم... توی حرم مثل همیشه تا نزدیک حرم رفتم و گفتم آقا من حرمت زائرات رو نمیشکنم، هل نمیدم و هول نمیشم که حتما دستم برسه به ضریحت، یهو گیر افتادم بین جمعیت، و کم کم جمع من رو هل داد سمت ضریح... رسیدم و دست انداختم توی شبکه های ضریح... سرم رو گذاشتم و بوسیدم... سردی شبکه ها و عطر پیچیده توی ضریح همیشه طعم رسیدن میده...😍 زود دستم و رها کردم و رفتم که مبادا حقی از زائرا ضایع بشه...